تصاویر جدید فضایی از نقاط مختلف جهان در شب نشان داده که کشورهای غربی در مقیاس سرسامآوری از اتلاف انرژی و آلودگی نور قرار دارند.
به گزارش سرویس علمی خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، در هنگام شب، لندن مانند یک نقطه سوزان دیده شده که میتواند تنها با نمایش نور خود برق مورد نیاز ایرلند را تامین کند.
در این تصویر میتوان به مقایسه کشورهای جهان سوم در آفریقا، آمریکای جنوبی و بخشهای وسیعی از آسیا پرداخت که تقریبا در تاریکی کامل هستند.
هر ساله لندن به مصرف 150 هزار گیگا وات ساعت انرژی میپردازد که با مصرف کشورهایی مانند پرتغال و یونان برابر است.
در حال حاضر 50 درصد از جمعیت انگلیس قادر به مشاهده ستارگان زیادی نیستند چرا که آسمان شب با آلودگی نور اشباع شده است.
این تصاویر توسط یک دانشمند موسوم به فلیکس فاراند دشینس با استفاده از اطلاعات جمعآوری شده توسط ماهوارهها ایجاد شده که به تاکید بر تضاد میان جهان اول و جهان سوم میپردزاند.
این تصاویر نمایی از منطقه پر جمعیت رود نیل در مصر ارائه کرده که مانند یک راه سوزان در میان تاریکی شمال آفریقا مشخص بوده، در حالیکه ژاپن کاملا غرق در نور است.
در این تصاویر آمریکا در شی درخشیده اما در جنوب مرزهای آن، کشورها تقریبا بدون نور بوده و در آسیای مرکزی، هند و استرالیا به ندرت چراغ روشنی دیده میشود.
عکس ها در ادامه مطلب
توی یک قصابی یه پیرزن اومد تو و یه گوشه وایستاد .....
یه آقای خوش تیپی هم اومد تو گفت: ابرام آقا قربون دستت پنج کیلو فیله گوساله بکش عجله دارم .....
آقای قصاب شروع کرد به بریدن فیله و جدا کردن اضافههاش ..... همینجور که داشت کارشو میکرد رو به پیرزن کرد گفت: چی مِخی نِنه ؟
پیرزن اومد جلو یک پونصد تومنی مچاله گذاشت تو ترازو گفت: هَمینو گُوشت بده نِنه .....
قصاب یه نگاهی به پونصد تومنی کرد گفت: پُونصَد تُومَن فَقَط اّشغال گوشت مِشِه نِنه بدم؟
پیرزن یه فکری کرد گفت بده نِنه!
قصاب اشغال گوشتهای اون جوون رو میکند میذاشت برای پیره زن .....
اون جوونی که فیله سفارش داده بود همین جور که با موبایلش بازی میکرد گفت: اینارو واسه سگت میخوای مادر؟
پیرزن نگاهی به جوون کرد گفت: سَگ؟
جوون گفت اّره ..... سگ من این فیلهها رو هم با ناز میخوره ..... سگ شما چجوری اینا رو میخوره؟
پیرزن گفت: مُیخُوره دیگه نِنه ..... شیکم گشنه سَنگم مُیخُوره .....
جوون گفت نژادش چیه مادر؟ پیرزنه گفت بهش مِیگن تُوله سَگِ دوپا نِنه ..... اینا رو برا بچههام میخام اّبگوشت بار بیذارم!
جوونه رنگش عوض شد ..... یه تیکه از گوشتای فیله رو برداشت گذاشت رو اشغال گوشتای پیرزن .....
پیرزن بهش گفت: تُو مَگه ایناره بره سَگِت نگیریفته بُودی؟
جوون گفت: چرا
پیرزن گفت ما غِذای سَگ نِمُیخُوریم نِنه .....
بعد گوشت فیله رو گذاشت اون طرف و اشغال گوشتاش رو برداشت و رفت.
ادمی همیشه دنبال قطعه ای گم شده است...هیچ ادمی را نمی توان یافت که قطعه ی خود راجستجونکند..فقط نوع قطعه هاست که فرق میکند..یکی به دنبال دوستی است دیگری در پی عشق..یکی مراد میجویدویکی مرید..یکی همراه می خواهدودیگری شریک زندگی یکی هم قطعه ای اسباب بازی!
به هرحال آدم هرگز بدون قطعه ی خودیادست کم بدون آرزوی یافتن آن نمی تواندزندگی کند...این آرزوبه اندازه ی زندگی آدم است وآرزوهای آدم هرگزنابود نمی شوند...
در مورد مورچه ای که دانه همراه اش نیست فتوایی صادر نشده!
می توانید بیازارید...
و بجاش از پات ،
برای شوت کردنش استفاده کنی ... !
الان همین حس رو نسبت به زندگی دارم
*****************
از صبح تا شب مي زنن دهن همديگرو سرويس مي کنن ؛
ولي .... بدون هم نميتونن زندگي کنن ... !!!
که این پشه ها بشینن عین بچۀ آدم بخورن دست از سر ما بردارن!!
*****************
رفته بودم 80تومن پول بکشم ازکارتم دوتا10 تومنی داد
*****************
امّا اگه بگن حیووون عصبی میشه...؟!
مـگـه جـفـتـشـون یـکـی نـیـسـتـن....؟
گاو دومی : ماااااااااا ؟؟؟
گاو اولی : مااااا مااااا !!!
گوسفند وارد ماجرا میشه : بــــــــــه !!!
گاو اولی : مااااا !!!
گوسفند دومی : بــــــــــه !!!
گوسفند اولی : به به !!!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
نه واقعا نشستی این گفت و گو رو تا آخر خوندی ؟؟؟
الانم دنبال بقیه ماجرا هستی !؟
آخه چرا ؟؟؟
چه فکری کردی ؟؟
*****************
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
نمیدونستم شمال تهران اینقدر جمیعت داره...
دانشگاه شریف و تهران این همه دانشجودارن...
همه هم حداقل ۳ تا زبان بلدن...
همه اروپا دیده و خارج رفته ان...
تازه یک سوم جمعیت تو فیس بوک مدل هستند...
یک سوم دیگه هنرمند اعم از خواننده
موزیسین
شاعرند..
بقیه عکاسن!!!


سلام و عرض ادب خدمت برو بچه های معماری 90
تو این پست ازتون می خوام قشنگ ترین خاطراتی که از این بیرون رفتن به یاد دارین رو بگین...
من خودم شخصا قسمت بازی شجاعت حقیقتو خیلی حال کردم باهاش.(آقای همدم یه فکری به حال بوی جورابتون بکنید)
و همچنین قسمت آب بازی(آقای رحمانی منتظر تلافی باشین...)
پانتومیم هم خیلی کیف داد...بخصوص کلمه ناموس
حالا نوبت شماهاست...
مردم اغلب بی انصاف بی منطق و خودمحورند ولی آنان را ببخش. فرستنده:مسعود روحانی
اگر مهربان باشی تورا به داشتن انگیزه های پنهان متهم می کنند ولی مهربان باش.
اگر موفق شوی دوستان دروغین و دشمنان حقیقی خواهی یافت ولی موفق باش.
اگر شریف و درستکار باشی فریبت می دهند ولی شریف و درستکار باش.
آنچه رادر طول سالیان سال بنا نهاده ای شاید یک شبه ویران کنند ولی سازنده باش.
اگر به شادمانی و آرامش دست یابی حسادت می کنند ولی شادمان باش.
نیکی های درونت را فراموش می کنند ولی نیکوکار باش.
بهترینهایت را به دنیا ببخش حتی اگر هیچ گاه کافی نباشد
و در نهایت می بینی
هر آنچه هست میان تو و خداوند است نه میان تو و مردم!
" دکتر علی شریعتی "
|
موضوع آثار او شامل همه چیز میشود: از ساختمانها تا حیوانات و طبیعت و... او همچنین از بازی نور و سایه برای زنده تر نشان دادن این موضوعات استفاده میکند.

م:می خواهم
ه:همه را
ن:ناامید از
د:دنیایی
س:سرد کنم.
روز مهندسین گرامی (به خصوص برو بچه های یونیمون) مبارک!
شما هم این کلمه ی کارآفرین رو تعریف کنید جالب می شه.......
سلام....و عرض خسته نباشید از تعطیلات...
با توجه به اینکه همیشه خرج کردن و جایزه جاذبش بیشتر از هر چیز دیگس ،ما هم به این نتیجه رسیدیم که با طرح یه مسابقه و گذاشتن یه جایزه هرچند کم و ناقابل شما رو به وبلاگ خودتون جذب کنیم و حال و هوای این وب رو تغییر بدیم.
.اول از همه چندتا سوال می ذارم تا دوشنبه صبر می کنم واسه جواباتون.
هرکی همه رو درست بجوابه یه هدیه تقدیمش.
هنوز رو اینکه هدیه چی باشه تصمیم جدی نگرفتم اما سعی می کنم درخورتون باشه.
اینم سولا ! البته این سولا خیلیییییییییییییییی آسونه !معماهای بعد، ازین خبرا نیست!!!!فقط واسه شروعه
باید پس از خواندن سئوال در عرض فقط 5 ثانیه به آن جواب درست را بدهید
1=بعضی از ماهها 30 روز دارند بعضی 31 روز چند ماه 29 روز دارد؟
2=اگر دکتر به شما 3 قرص بدهد و بگوید هر نیم ساعت 1 قرص بخور چقدر طول میکشد تا تمام قرصها خورده شود؟
3=من ساعت 8 شب به رختخواب رفتم و ساعتم را کوک کردم که 9 صبح زنگ بزند وقتی با صدای زنگ ساعت از خواب بیدار شدم چند ساعت خوابیده بودم؟
4=عدد 30 را به نیم تقسیم کنید وعدد 10 را به حاصل آن اضافه کنید چه عددی به دست می اید؟
5=مزرعه داری 17 گوسفند زنده داشت تمام گوسفند هایش به جز 9 تا مردند چند گوسفند زنده برایش باقی مانده است؟
6=اگر تنها یک کبریت داشته باشید و وارد یک اتاق سرد و تاریک شوید که در آن یک بخاری نفتی یک چراغ نفتی و یک شمع باشد اول کدامیک را روشن میکنید؟
7=فردی خانه ای ساخته که هر چهار دیوار آن به سمت جنوب پنجره دارد خرسی بزرگ به این خانه نزدیک میشود این خرس چه رنگی است؟
8=اگر 2 سیب از 3 سیب بردارین چند سیب دارید؟
9=حضرت موسی از هر حیوان چند تا با خود به کشتی برد؟
10=اگر اتوبوسی را با 43 مسافر از مشهد به سمت تهران برانید و در نیشابور 5 مسافر را پیاده کنید و 7 مسافر جدید را سوار کنید و در دامغان 8 مسافر پیاده و 4 نفر را سوار کنید و سرانجام بعد از 14 ساعت به تهران برسید حالا نام راننده اتوبوس چیست؟
خب دوشنبه گذشت و کسی جوابا رو نگفت.اینم جوابا.معمای بعد رو تو پست زیر این پست میذارم.
1= تمام ماهها حداقل 29 روز را دارند
2=یک ساعت( شما یک قرص را در ساعت 1 و دیگری را درساعت 1/5و بعدی را در ساعت 2 می خورید)
3=ساعت کوکی نمیتواند شب و روز را تشخیص دهد پس به اولین ساعت 9 که برسد زنگ میزند که ساعت 9 شب است
4=70(تقسیم بر نیم معادل ضرب در 2 است)
5=9 گوسفند
6=کبریت
7=سفید چون خانه ای که هر چهار دیوارش رو به سمت جنوب پنجره داشته باشد باید در نوک قطب جنوب باشد
8=2سیب
9=هیچ(حضرت نوح بود نه حضرت موسی)
10=خوب خودتونید دیگه (نام خودتان)
به نظرتون زندگی بدون مهندسین چه شکلیه؟؟؟؟؟؟؟
برین ادامه مطلب تا ببینید دنیا دست ماهاست!!!!!
خواهند مرد . . .
دکتر علی شریعتی :
یادش بخیر...روز اول بود...یک شنبه.رفتیم ساختمون فنی با کلی جستجو کلاس ریاضی رو پیدا کردیم،رفتیم،استاد نبود...پرسیدیم،گفتند امروز کلاس نداریم...باز آقایون گفتن نه بریم ساختمون شماره 2...دوباره رفتیم بازم استاد نبود...بعد کلا به این مسئله پی بردیم که هفته ی زوجه و ما هفته فرد کلاس داریم.
بعد از ظهرشم که با استاد مهوش داشتیم..یکم حرفو علاقه و بعدم تعطیل...
یادش بخیر روز اولی که با استاد شریفی داشتیم...آقایون، کلاسو از رو برنامه مشخص کردن و رفتن و....
یادش بخیر روز اولی که با استاد ارغیانی داشتیمو ایشون همش می گفتن :هوم م م م؟درسته؟یاد اون همه حس و بیان بخیر....یاد pdf ما هم بخیر!!!!
یاد استاد مهوش بخیر که بهمون جسارت بلند شدن از سر جا و نگاه کردن کارای بقیه رو یاد داد.
یاد کلاس استاد شریفی به خیر ...نگاه اول ما که به کفشاشون بود ...(تواناییشون خیلی بالا بود)چقدر سر کلاسشون کاریکاتور بچه ها رو کشیدیم(البته سر کلاس استاد ارغیانی هم این کارو می کردیم)...فکر کنم هنوز چندتاشو دارم....(آقایون حلالم کنن!!!!!)
یاد کلاس استاد شجاعی بخیر...هنوزم نمی دونه کی ماژیکش رو برداشت...می خواستن هی رو میز من جا نذارن ماژیکشونو....یاد کارگاه بخیر...چه تندیسایی که نساختیم...آقای نیکدل باید اون آبمیوه ی اضافی ای که خوردین رو پس بدین...!!!!
یاد کلاس ریاضی بخیر... خوابیدن با چشم باز رو سر کلاس ریاضی یاد گرفتم...چقدر از درس دادنشون حرص می خوردیم...هرچی جواب می دادیم !استاد می گفت:نه یه جور دیگه بگین...!!!
یاد کلاس زبان و سوتی های بچه ها بخیر....اوهوم...کامماااان...هرچی هم بیشتر من من می کردیم اکسلنت رو قشنگتر می گفتن...
یاد کلاس عکاسی هم خیلی بخیر ...هر وقت از خواب بیدار می شدم می دیدم استاد یه مطلب خیلی جدید دارن می گن...یاد بحث ترکمن بخیر...استاد چرا می گن:torkmen ؟چرا نمی گن:torkwomen?
حالا یکم از برو بچ بگیم:یاد چهره ی به ظاهر خجالتیه آقای قره باش بخیر ...یه سوال؟چرا تا خطاب می شین سرخ می شین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یاد چهره ی غمگین روزای اول آقای نیکدل بخیر....یاد دلسوزی ها ی زیاد آقای افخمی هم بخیر...تا غر می زدیم آقای افخمی میومدن غمخواری و کمک...
یاد لهجه ی خیلی قشنگ آقای جوان بخیر...به خصوص سر کلاس زبان...(ما خانوما شخصا لهجشون رو خیلی دوست می داشتیم)
یاد نبودنای آقای لگزیانم بخیر ...هنوزم اون روزی که تو اتوبوس بهمون پفک و چیپس تعارف کردین یادمون نمی ره.
یاد اعتماد به نفس کاذب خانوم قاسمی هم بخیر...یاد شلنگ خانوم داورپناه هم بخیر...
یاد صندلی داغمون بخیر...آقای نعیمی تکلیف رنگ اسب سفید رستم مشخص شد اما اینکه مال کی بود نه....من و از این سر در گمی دربیارید...راستی آقای ذبیحی ما آخرشم نفهمیدیم؟شما تاریخ معاصرو بیشتر دوست دارین یا تاریخ الانو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یاد روز تولد خانوم اسماعیلی نیا و رستوران بخیر...بچه ها دیگه تو رستوران تولد نگیرین خز شده!!!!!!
یاد آب اناری هم که به آقایون دادم بخیر....آقای قره باش از ترم بعد می رم ترکمنی پیشرفته کار می کنم...
فکر کنم جالب شه اگه هرکسی یه خاطره جالب که تو ذهنش مونده رو بگه...منتظرم...
- استاد اصولا منطق چیست ؟
معلم کمی فکر کرد و جواب داد : گوش کنید ، مثالی می زنم ، دو مرد
پیش من می آیند. یکی تمیز ودیگری کثیف من به آن ها پیشنهاد
می کنم حمام کنند.شما فکر می کنید ، کدام یک این کار را انجام دهند ؟
هردو شاگرد یک زبان جواب دادند : خوب مسلما کثیفه !
معلم گفت : نه ، تمیزه . چون او به حمام کردن عادت کرده و کثیفه قدر
آن را نمی داند.پس چه کسی حمام می کند ؟
حالا پسرها می گویند : تمیزه !
معلم جواب داد : نه ، کثیفه ، چون او به حمام احتیاج دارد.وباز پرسید :
خوب ، پس کدامیک از مهمانان من حمام می کنند ؟
یک بار دیگر شاگردها گفتند : کثیفه !
معلم دوباره گفت : اما نه ، البته که هر دو ! تمیزه به حمام عادت دارد و
کثیفه به حمام احتیاج دارد. خوب بالاخره کی حمام می گیرد ؟
بچه ها با سر درگمی جواب دادند : هر دو !
معلم بار دیگر توضیح می دهد : نه ، هیچ کدام ! چون کثیفه به حمام
عادت ندارد و تمیزه هم نیازی به حمام کردن ندارد!
شاگردان با اعتراض گفتند : بله درسته ، ولی ما چطور می توانیم
تشخیص دهیم ؟هر بار شما یک چیزی را می گویید و هر دفعه هم درست است
معلم در پاسخ گفت : خوب پس متوجه شدید ، این یعنی: منطق !
و از دیدگاه هر کس متفاوت است.
کسی اینو یادش میاد؟
اِلِمان کیه؟
نکنه هنرمندای این همون هنرمندای خرگوش برفیه بودند؟
________________________________
شایع شده که قراره یکی بزرگواری کنه و سوالا رو برا استاد طرح کنه!
که استادم خسته نشه دیگه
نظر شما چیه...
___________________________
ضمنا جاداره همینجا از اقای نیکدل عزیز تشکر کنیم (ما پسرا) که برامون زحمت کشیدند و 60 صفحه تحقیق چوبو تموما تهیه کردند.
...........................................
حالا که ریا شد و کارامون لو رفت بقیه ی تندیسامون رو هم ببینید دیگه...برید ادامه مطلب
اینم آدم برفیه امروز ما ...فردا هم می ریم کوه سرسره بازی...بازی رو عشق است پروژه ا رو هم که ولش...
شما هم اگه عکسی از آدم برفیاتون دارین بذارید.
ساعت 6/55شب بعد از 3 ساعت تلاش و خندیدن فراوان
1- مردان خوب، زشت هستند.
2- مردان خوش قیافه، خوب نیستند.
3- مردان خوب و خوش قیافه به جنس موافق تمایل دارند.
4- مردان خوب، خوش قیافه و علاقمند به جنس مخالف، متاهل هستند.
5- مردانی که آنچنان خوش قیافه نیستند، ولی خوبند، پولدار نیستند.
6- مـردانی که آنچنان خوش قیافه نیستند، ولی پولدار و خوبند، تصور می کنـنـد مـا بـه دنبال مال آنها هستیم.
7- مردان خوش قیافه و بی پول، بدنبال پول ما هستند.
8- مردان خـوش قـیافه، که آنچنان خوب نیستند و تا حدی به جنس مخالف علاقمندند، تصور نمیکنند که ما به اندازه کافی زیبا هستیم.
9- مردانی که تصور می کـنـنـد مـا زیـبـا هستـیم، به جنس مخالف علاقمندند، تا حدی خوش قیافه و پولدار هستند، آدمهایی ترسو و بزدل میباشند.
10- مردانی که تا حدی خوش قیافه هستند، تاحـدی خـوب هستند، مقداری پول دارند و سپاسگزار خدا هستند، به جنس مخالف علاقمندند، خجالتی هسـتند، و هرگز اولین قدم را برنمی دارند ( برای آشنایی پیش قدم نمی شوند).
11- مردانی که هرگز قدم اول را برنمیدارند، زمانی که ما پیشقدم می شـویم، اتوماتیک وار علاقه را در ما كور ميكنند.
نتیجه اخلاقی:در هر حلت آقایون از نظر خانوما بد هستن و غیر قابل قبول
ما تو فکر برف بازی هستیم
غافل از اینکه یکی باید با آب یخ ظرفها رو بشوره
این عکس فقط با یک حرکت قلم کشیده شده است. از نوک بینی شروع شده و در پائین عکس به اتمام می رسد. تاریخ نگارش آن در زیر عکس قابل توجه است. (1884)
سلام ...
عزاداری هاتون قبول.
اومدم روز دانشجو رو به همه دانشجویان گرامی تبریک بگم.راستش خودم متنی ندارم.اما پیغامایی که تا الان واسم فرستادن رو به شما هم تقدیم می کنم!!!!!








آغاز کار را نمی دانم چه بگویم!اما میانه ی آن پر است از احساس سیاهی های محرم.
بوی محرم باز همه جا را فراگرفته ...از مغازه ها که پرچم سیاه بر سر و صدای نوحه در گلو گرفته تا هیئت ها و حسینیه ها و دسته ای پرشورش.از چشمان گریان گرفته تا صمیمیت های غریب!گویی هدف سالارمان محقق شده است.همبستگی دل ها،بی قراری دیده ها ،بی تابی بچه ها و همه وهمه،روز های محرم را می سازند و ما 60 روز در این هوای مهربانی تنفس می کنیم.
نمی دانم...نمی دانم از چه بگویم؟و از کدام احساس...اما می دانم محرم و روضه هایش تنها روزهاییست که آرزوی مرگ را با تمام سیاهیم برایم جلوه می دهد.
نمی دانم...نمی دانم جرا دیدار سرورم،این چنین دلم را بی تاب و مضطرب می کند و ذهنم را پر از تجسم های تار...
نمی دانم...نمی دانم چگونه دلی،داری که هر سیاه و سفیدی ،صدایت زند،هر چند غریبه ترین ها به تو باشد باز با مهربانی نگاهش می کنی و تسکین روحش می شوی!
نمی دانم...نمی دانم چگونه قلم را برانم تا احساسم را،عمق وجودم را و حرف های بی حروفم را بیان کنم...
حسینم،سالار من،مولای منفهر چند این روز ها زخمهایت گفته می شود اما خوب می دانی و می دانیم که حتی همین گفته ها چندین انسان را متولد می کندو زندگی می بخشد...نمی دانم قصه را به کجا ختم دهم ...به پرچم های سیاه ،یا به دیگ های غذا...اما می دانم ...هنوز مشتاق مرگم برای دیدارت...
در تلاطم زندگی قطب نمایم گیج می زند
شاهین شرافتی
مطلب از :خانوم قاسمی
خانوم قاسمی مطالب جالبی بود اما فکر نمی کنید پریشانیشون زیاد بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ما همگی در یک جهان زندگی نمی کنیم، بلکه به تعداد انسان ها جهان وجود دارد و از این لحاظ نباید فریب جغرافیای جهان را خورد و تصور کرد که جهان همه ما به وسعت جغرافیای این جهان است و یا جهان همه ما تاریخش به وسعت تاریخ واقعی است که بر این جهان گذشته است.
آنهمه زیبایی طبیعی و مصنوعی که در جهان هست، آنهمه شعرهای زیبای حافظ را در نظر بگیرید، وقتی که من و شما از این زیبایی ها بی بهره ایم و این زیبایی ها کمترین لطف و جاذبه ای برای ما نداشته اند، ناگزیر باید اعتراف کنیم در دنیای ما وارد نشده اند. از این لحاظ دنیای هر کس برابر با ابعاد زندگی اوست.
مرز دنیای هرکس تا آنجاست که وی تا آنجا زندگی می کند.
این کافی نیست که تصور کنیم ستاره هایی که در فضاهای بسیار دوردست قرار دارند جزء جهان ما هستند. حقیقت اینست که چه برای کسانی که خبر دارند و چه کسانی که نمی دانند و خبر از چنین ستارگان دوردستی ندارند، تا وقتی این ستاره ها نقشی در زندگی ما ندارند و برای ما ایجاد نگرانی نکرده اند و ما کاری و کوششی به خاطر آن ها انجام ندهیم و تا وقتی که گوشه ای از خاطر ما را فرا نگرفته اند، نمی توان گفت وارد زندگی ما شده اند.
باز تذکر می دهیم، ابعاد جهان خارج را مساوی ابعاد جهان واقعی خود گرفتن خطاست.
و بطور خلاصه جهان ما، جهانی نیست که ما تماشاچی آن هستیم. جهان ما جهانی است که ما بازیگر آن هستیم. به میزانی که بازی می کنیم جهان ما خواهد بود و به میزانی که تماشاچی باشیم فقط می توانیم فریفته این پندار شویم که منظره ما، جهان ماست.
متن بالا مصداق هر هدفیه که انتخاب می کنیم. برای همین علم به مضامین یاسین به نحوی که فقط تماشاچی معنای اون باشیم، اصلا مطلوب نیست. اینطوری کسی نمی تونه ادعا کنه که وارد دنیای زیبای یاسین شده. کسی که اعتقادی به امر به معروف و نهی از منکر نداره در دنیای داستان حبیب وارد نشده. آرامش یاسین باید توی زندگی ما رسوخ کنه. وگرنه اگر قرار به خوندن طوطی وارش باشه، دیدن یه فیلم هالیوودی رو ترجیح می دم. حداقل سرگرم می شم. تا چیزی توی زندگیمون نمود پیدا نکنه، وارد دنیای ما نشده.
خیلی از ما ها مصداق این آیه ایم "انا جعلنا فی اعناقهم اغللا فهی الی الاذقان فقم مقمحون". حقیقت رو نمی بینم. همه چیمون سر جاش هست. نماز، روزه. اما فقط برای رفع تکلیف. از کار اصلی مون باز موندیم. هر آیه از قرآن یه تیکه از یک پازله عظیم. اومدیم روی زمین که این تیکه ها رو کنار هم بذاریم تا خدا شناخته بشه، اما همش غرق کار و زندگی شدیم. دوس ندارم گرداب زندگی من رو ببلعه. باز اگه از خدا حکم یک میلیون سال زندگی می گرفتم، خودمو قاطی این بازیا می کردم. کریس مارتین خواننده گروه کلد پلی می گه
Time is so short and I'm sure. There must be something more
واقعا می بینیم که یه روز "ما ینظرون الا صحیة وحدة تاخذهم و هم یخصمون. فلا یستطیعون توصیة و لا الی اهلهم یرجعون". چیه مگه همه چی گریبان همسایمونو می گیره. می ترسم مرگ برسه، من هنوز فکر و ذکرم فقط خرید خونه یا ماشین باشه. حتی فرصت اینو پیدا نمی کنیم که پیش خانوادمون برگردیم یا یه سفارشی به کسی بکنیم. چه بد.
در آخر بگم که یاسین فقط برای گرفتن حاجت نیست. اگر می خواییم از اشارات یاسین بهره ای داشته باشیم، باید تفکر کرد، عمل کرد. نباید به عبارات قناعت کنیم.
منبع:http://gandomzareman.persianblog.ir/
روزی بزرگان ایرانی ومریدان زرتشتی از کوروش بزرگ خواستند که برای ایران زمین دعای خیر کند وایشان بعد از ایستادن در کنار اتش مقدس اینگونه دعا کردن:
"خداوندا اهورا مزدا ای بزرگ آفریننده آفریننده این سرزمین
بزرگ،سرزمینم ومردمم راازدروغ و دروغگویی به دور بدار"
بعد از اتمام دعا عده ای در فکرفرو رفتند واز شاه ایران پرسیدند که چرا این گونه دعانمودید؟ فرمودندچه باید میگفتم؟ یکی جواب داد :برای خشکسالی دعا مینمودید؟
کوروش بزرگ فرمودند: برای جلو گیری از خشکسالی انبارهای اذوقه وغلات می سازیم
دیگری اینگونه سوال نمود: برای جلوگیری از هجوم بیگانگان دعا می کردید ؟
ایشان جواب دادند: قوای نظامی را قوی میسازیم واز مرزها دفاع می کنیم
گفتند:برای جلوگیری از سیلهای خروشان دعا می کردید ؟
پاسخ دادند: نیرو بسیج میکنیم وسدهایی برای جلوگیری از هجوم سیل می سازیم
و همینگونه سوال کردندوبه همین ترتیب جواب شنیدند…
تا این که یکی پرسید: شاها منظور شما از این گونه دعا چه بود؟!
وکوروش تبسمی نمودند واین گونه جواب دادند :
من برای هر سوال شما جوابی قانع کننده آوردم ولی اگر روزی یکی از شما نزد من آید و دروغی گوید که به ضرر سرزمینم باشد من چگونه از آن باخبر گردم واقدام نمایم؟ پس بیاییم از کسانی شویم که به راست گویی روی آورند ودروغ را از سرزمینمان دور سازیم…که هر عمل زشتی صورت گیرد باعث اولین آن دروغ است.
"یه برگه از کیفتون بیارید بیرون"
به سلامتیه بچه مدرسه ای ها
به سلامتی مهره های تخته نرد که تا وقتی رفیقشون تو حبس حریف به احترامش بازی نمی کنن
سلامتیه دوست نازنینی که گفت: قبر منو خیلی بزرگ بسازین.... چون یه دنیا ارزو با خودم به گور میبرم.....!
به سلامتی کسی که بهش زنگ میزی.....خوابه....ولی واسه این که دلت رو نشکنه میگه:خوب شد زنگ زدی....باید بیدار میشدم.
به سلامتي آر دي...نه به خاطر موتور پيکانش.... به خاطر اينکه تو حسرت پژو رو نخوری ِ ...!
سلامتی پسر بچه های قدیم که پشت لبشونو با ذغال سیاه می کردن که شبیه باباهاشون شن.نه مث جوونای امروز ابروهاشونو نازک می کنن که شبیه ماماناشون شن.
به سلامتی رفیقی که تو رفاقت کم نذاشت ولی کم برداشت تا رفیقش کم نیاره

دختران امروز ما ،نه زن شرقی اند و نه غربی.
عروسک فرنگی هایی تو خالی و بزک کرده و گریم شده ای که نه احساس زن
دیروز ما را دارند و نه شعور زن امروز را. اسباب بازی های کوکی یی که نه
حوایند و نه آدم.
نه همسرند و نه معشوق. نه زن خانه اند و نه زن کار.نه در برابر فرزند احساس
مسئولیت میکنند و نه در برابر مردم. (دکتر شریعتی)
کاش تا توان خندیدن داری بشناسی حریم بین محرم و نامحرم،نه در آن زمان
که موسم حمل تابوتت فرا میرسد.
امروز گر همه بر جسمت محرمند آری...
اما آن روز که تابوتت بر زمین است ، محرم را از محرم میشناسی.
گر خنده زنی بر نوشته هایم ، خندیدنت نارواست...
در خلوتت کمی بیندیش...
" به ارزشت...
"به دلیل بودنت...
"به راه پشت سرت و آنچه پیش رو داری...
" و به نقطه انتها که من میرسم ، تو میرسی و همه...
در جمع اندیشه هایت ، گر باره خنده زدی ، خندیدنت رواست.
برگرفته از:
- زن.اثر دکتر علی شریعتی
منبع:http://khub.persianblog.ir
زَن از زادن است و زِندگي نيز از زن است .
دُختر از ريشه « دوغ » است که در ميان مردمان آريايي به معني« شير « بوده و ريشه واژهي دختر « دوغ دَر » بوده به معني « شير دوش » زيرا در جامعه کهن ايران باستان کار اصلي او شير دوشيدن بود .
دوغدر در اثر فرسايش کلمه به دختر تبديل شد.
اما پسر ، « پوسْتْ دَر » بوده . کار کندن پوست جانوران بر عهده پسران بود و آنان چنين ناميده شدند.
پوست در، به پسر تبديل شده است .در پارسي باستان puthar پوثرَ و در پهلوي پوسَـر و پوهر و در هند باستان پسورَ است
در بسياري از گويشهاي کردي از جمله کردي فهلوي ( فَيلي ) هنوز پسوند « دَر » به کار مي رود . مانند « نان دَر » که به معني « کسي است که وظيفهي غذا دادن به خانواده و اطرافيانش را بر عهده دارد .»
حرف « پـِ » در « پدر » از پاييدن است . پدر يعني پاينده کسي که ميپايد . کسي که مراقب خانوادهاش است و آنان را ميپايد .پدر در اصل پايدر يا پادر بوده است. جالب است که تلفظ « فادر » در انگليسي بيشتر به « پادَر » شبيه است تا تلفظ «پدر» !
خواهر ( خواهَر ) از ريشه «خواه » است يعني آنکه خواهان خانواده و آسايش آن است. خواه + ــَر يا ــار . در اوستا خواهر به صورت خْـوَنگْهَر آمده است .
« مادر » يعني « پديد آورندهي ما » .